بوی لیمو!

ساخت وبلاگ
سروده رنگین کمانبه ستاره ای که هر صبح سحر کوچ می کندگفتم قرار ما این نبوداما تو هم اگر خداوند بعد از باران را دیدی بگو پس آن رنگین کمانت کو؟!ماهشهر ع-رباران و شیاطین!امروز سه شنبه یازدهمین روز این بهمن سخت و سنگین ۱۴۰۱ است از بامدادی همینطور یکریز باران می بارد آن هم چه باران لطیف و همواری ، کاش حوصله داشتم مثل این همه حشره و پرنده پرتاب میشدم زیرا شور و شر باران ، اما چه کنم هوای دلم خوب نیست و فقط بسنده می کنم از بالکن نگاهی به گذر قطره های مدام باران بیندازم و بعد پناه بیاورم به کتابهایم و بنویسم تنها کتابها هستند که نمی میرند نه با حمله خرچنگ ها و نه اخم دیکتاتورها زیرا همه به کتاب نیاز دارند اما بدترین کسانی که گاهی کتاب به دست می‌گیرند قطعا اندکی فرصت استراحت می‌دهند به گلوله باران و گردن زدن و طناب دار.شکسپیر می گوید جهنم خالی ست و همه شیاطین همین جا روی زمین هستند .ماهشهر ع-بهار بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 88 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 4:51

سروده ناله بی نشاندلگیری گریه مدام ابری ستناله بی نشان بادی ستاندوه زمستانی برگی ستبا این همه لبانم را فرصت می شمارمتا چشمانت را مثل ترانه ای عاشقانه زمزمه کند.با مراوده ای بدین مضمونکه زندگی هیچ نیست مگر صلح و آزادیکه از من و تو دریغ می شودتهران ع-ر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 85 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 4:51

سروده خیابان وصالاتفاقی سر خیابان وصال صدایم زد هی پسر کجایی؟ گفتم اشتباه نمی کنیگفت نه مطمئنم بلند بلند خندیدیم گفتم جلای وطن کرده بودیگفت برگشتمخاطرات نگذاشتند بمانمگفتم آره خاطرات لعنتی نمی گذارندبرگها و باد ها سرودها و یادها و تو همواره پشت سرم می دویدی گفت راستی آسمان و پرواز و آزادی یادت هستپنجاه و هفت و یله در اوهامگفتم ول کن ،همه را گم کردیمپرواز و آزادی هم در قفسندگفت اما بعد از عمری دیدار در خیابان وصال عجیب نیست؟گفتم چرا!تهران ع-ر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 74 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 4:51

کتاب شکستن طلسم وجشتاین چند روزه که تهران هستم دارم کتابی از آریل دورفمن با عنوان شکست طلسم وحشت در خصوص محاکمه شگفت انگیز و پایان ناپذیر یکی از مستبدین و زخم زنندگان به غرور ملت شیلی آگوستو پینوشه را می خوانم که برای نسل من حاوی همه پیام های تلخی ست که دیکتاتورها در هر لباس و به هر زبان در جای جای کره خاکی بر زبان جاری کردند .آنها سرودشان یاس و سرکوب بود و ملت ایستادگی و مرگ.زمانیکه کتاب را می خوانید متوجه عمق فاجعه استبدادی می شوید که یک حاکم برپا می دارد و غرور انسانی ملتی را لکه دار می کند. براستی ژنرال آگوستو پینوشه اوگارته که آن همه فاجعه در قرن بیستم در کشور شیلی بوجود آورد چه کسی ست ؟بطور خلاصه پینوشه از نظامیان نیروی دریایی بود که در یازده سپتامبر ۱۹۷۳ کودتایی بر علیه دولت قانونی و منتخب کشور شیلی سالوادور آلنده انجام داد که منجر به سرنگونی و قتل آلنده و تعدادی از اعضای دولت و خیلی از نویسندگان و روشنفکران کشور گردید و خاکستر یاس و فراموشی را بر سر ملت خویش پاشید و در مدت هفده سال قدرت بلامنازعه علاوه بر پاک سازی های گسترده و سیاست های سرکوبگرانه ، اما اقتصاد بازار آزاد را در کشور شیلی عملیاتی کرد .کاری که بر خلاف دولت سوسیالیست آلنده بود که با یک انتخابات مردمسالارانه بر روی کار آمده بود .کتابی که دورفمن نوشته بطور خلاصه در جستجوی راهی ست که منجر به محاکمه ژنرال پینوشه منجر می گردد و عنوان کتاب یعنی شکستن طلسم وحشت عنوان با مسمایی ست که اشاره به همه پیچیدگی ها در دنبال کردن پینوشه و محاکمه وی دارد هرچند کسی جرئت فکر کردن به محاکمه ژنرال نداشت .یکی از جنایت های علنی پینوشه تبدیل کردن ورزشگاه ملی پایتخت به یک زندان بود و حالا اما نسلی پای در میدان‌ گذاشته بود که بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:57

بارگاه سلطانگاهی ما آدما بی آنکه خودمان متوجه باشیم بیدادگری و ظلم و ستم مان مثل آسمان می شود که نهایتی بر آن متصور نیستیم. چنانکه در تاریخ بشر بسیار ستمگران خودکامه بر اورنگ شاهی و شهریاری نشسته اند و چون سر بر آسمان می ساییدند در این اندیشه فرو می رفتند که اقتدارشان چون گنبد دوار انتهایی ندارد و شاید در پیش و پس آن همه ستاره که در شبی تاریک رخ می نمایند آن گوشه کهکشان‌ها خدایی به ستمگری شان لبخند افتخار هم می زند دنیا را چه دیدی شهریاران از فراعنه تا نرون و بی واسطه گان بلافصل بسیار ، همواره چشم به آسمان بیکرانه دوخته بدنبال رفیق راهی بوده اند که در خرد و راهنما خود را جانشین به حق پنداشته ستایشگران و مداحان و چاپلوسان نیز گفتند حکم آنکه تو فرمایی . در باره این تصورات خودکامانه که آدمی از خود دارد هر چه بگوییم و بنویسم قطره ای از دریای بی خردی آدمی نمی کاهد و همواره زبان متملقان ریاکار بلندتر و عقل سلیم از شهریاران هر لحظه زایل تر میگردد و دانایان و دلسوختگان در چاه عقوبت گرفتار .و دنیا تا بوده همین است و به هیچ صراطی مستقیم نگردد تا آنگاه که فرشته مرگ رسد بی اندکی تردید گویند هر چه پیش آید خوش آید و هر چه کردیم همه از دولت تقدیر بود و معصیتی بر ما نخواهند نبشت که اگر چنین بود سنگ روی سنگ بند نشدی گفتند که داند؟ گفت خدا داند ، و من خود پاسخگوی خدایم و اندک ندیمان‌ دلسوز راه کشیدند و رفتند و بارگاه سلطان ماند و حوضش و مردم همواره نفرین بکردند سلطان‌جور را!ماهشهر ع-ر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 22:57